یا لطیف

بعضی وقتها که به خودم میام از اینکه توی برخی موقعیتهای سخت زندگی از صبر زیاد خداوند شکوه میکردم پشیمون می شم.
درست مثل بچه ای که داره با مادرش تو خیابون قدم می زنه و یهو  به یک دستفروش می رسه .
و هی جلوی اون پا به زمین می کوبه و گریه و زاری می کنه که من آبنبات چوبی می خوام........
ولی مامانش براش نمی خره.
حالا این بچه مگه ول می کنه؟! جیغ و داد و گریه.... گاهی خودشو می زنه گاهی مامانشو.....!
ولی وقتی به خونه می رسه می بینه که مامانش براش از قبل یه کیک شکلاتی خوشمزه آماده کرده بوده و توی یخچال گذاشته بوده!!!!!

حالا اگه این مادره به جای کیک شکلاتی همون آبنبات چوبی رو هم تو خونه باش کنار گذاشته بود فرقی نمی کرد.
تنها فرقش این بود که اون بچه ( که من باشم!!) بدون خجالت و با لذت بیشتری اون ها رو نوش جان میکرد....
یاسین
نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 03:10 ب.ظ

manzooret az nazarat chiye?



hichvaght mamaneto moghaser nadoon
chon khodet madar nisti

[ بدون نام ] جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 04:18 ب.ظ

sabr ensan ro be kamal miresune,sabr rooh ro parvaresh mide,va in bavar ro be to mide ke mituni,va raze sabr dar hamine ke roohe to ro be parvaz mriesune,ta hala ino hes kardi?

محمد جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 04:54 ب.ظ http://exe.blogsky.com

salam aziz
halet khoobe!:X
Hal kardam ba bloget
bebin blog man 1 sar bezan age khasty baham tabadol link konim behem mail bezan ya to nazarate blg bego
ey val bye@};-:x

کی تاش شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 06:50 ب.ظ http://keytash.blogsky.com

سلام مصطفی جان .. اول از همه بگم .. مرسی از محبتت که بهم سر میزنی و تنهام نمیذاری .. دوم اینکه حتما شما رو من خواهم لینکید حالا چه دلت بخواد چه نخواد .. سوم اینکه این بشر عجب موجود شگفتی ست ..

شاهین (شاهین دلون) یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:24 ق.ظ

مطلب قشنگی بود همه مطالبت قشنگن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد